کد مطلب:77546 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:117

خطبه 062-نکوهش دنیا











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«الا و ان الدنیا دار لایسلم منها الا فیها و لا ینجی بشی ء كان لها.»

یعنی آگاه باش به تحقیق كه سلامتی از نكبات و عقوبات دنیا حاصل نمی شود، مگر در دنیا. یعنی مگر به اعمال و افعال صالحه در آن، زیرا كه دنیا دار اكتساب است و آخرت دار حساب.

و نجات از شر دنیا حاصل نمی شود به اعمال و افعالی كه از برای دنیا باشد بلكه به اعمالی حاصل شود كه از برای آخرت باشد.

«ابتلی الناس بها فتنه»

یعنی امتحان كرده شد مردم را به سبب گرفتاری به دنیا امتحان كردنی، یا اینكه گرفتار گردانیده شد مردم را به بلیه ی دنیا از جهت امتحان، یعنی لذات دنیا و زینت دنیا از برای اختبار و امتحان و آزمایش مردم است و چون آزمایش در خلق[1] موجب جهل است و مثل آن بر خدا روا نباشد، پس امتحان در خدا به معنی ایجاد خلق است به صورت، در حالتی كه اگر از جانب خلق بود امتحان بود، زیرا كه ایجاد اهل دنیا با اشتمال به قوای شهویه و غضبیه و عقلیه و ایجاد مشتهیات دو قوه ی شهویه و غضبیه، عاجلا با آلات و ادوات حصول آن و آسانی وصول به آن و ابتناء حصول مشتهیات و كمالات عقلیه بر آن و وصول به آن در آجل با حصول مشقت تام در تحصیل آن در عاجل و اخبار به مضرت مشتهیات قوه ی شهویه و غضبیه و منفعت مشتهیات قوه ی عقلیه در آخرت و تكلیف اجتناب از آن و اكتساب این نیست الا صورت امتحان و اختیار. و سبب آن نیست مگر

[صفحه 348]

آنكه استكمال این نحو از وجود نشود مگر به این نحو و بغیر از این نحو این نوع از وجود نباشد و این طور از ایجاد نشود مگر با این طور و مگر با این اسباب ادوات شایسته ی نفع و ضر و لایقه ی خیر و شر. و از جواد حقیقی و غنی واقعی اهمال این نحو از وجود نشود مگر یا به عجز و یا به بخل و این هر دو بر او محال، پس لامحاله ایجاد او عین كمال باشد، بلكه امتحان و آزمایش در خدا نیست، مگر عین اجابت دعای مضطرین مستعدین. بحسب جبلت و غریزه و منع كمال مستعد از مستعد و نرسانیدن او به غایت او بر علیم حكیم قادر غنی جواد مطلق و جود ذاتی شایسته نبود و منع ترتب غایات ذاتیه از ذواتی (ذوات) غایات مستعده ی ظلم است، پس جود و عدل جواد عادل حقیقی تقاضا كرد رسانیدن هر مستحقی به حقش و ادای هر امانتی به اهلش و تسهیل وصول هر طالبی به مطلوبش، به تهیه ی اسباب از برای آن، ان خیرا فخیرا و ان شرا فشرا. (و ما اصابك من حسنه فمن الله و ما اصابك من سیئه فمن نفسك)[2].

«فما اخذوه منها لها اخرجوا منه و حوسبوا علیه و ما اخذوه منها لغیرها قدموا علیه و اقاموا فیه».

یعنی پس آنچه را كه اكتساب كرده اند از متاع دنیا از برای دنیا، یعنی از برای لذت در دنیا و به خواهش قوه ی شهویه و غضبیه، بیرون برده می شوند بعد از خروج از دنیا از آن لذات و آن لذات از برای ایشان باقی نماند و محاسبه كرده می شوند به آن، به آن قدر كه منع نفع آخرت از ایشان شده و آنچه را كه اكتساب كرده اند از متاع دنیا از برای غیر دنیا یعنی از برای آخرت، می رسند به آن بعد از خروج از دنیا و اقامه و درنگ در او می كنند، یعنی به ثواب او می رسند و در او تعیش می كنند همیشه.

«و انها عند ذوی العقول كفی ء الظل: بینا تراه سابغا حتی قلص و زائدا حتی نقص.»

یعنی به تحقیق كه دنیا در نزد صاحبان هوش مثل سایه ی شاخص باشد: در اثنا و میان اینكه ببینی او را واسع و گسترده، درهم كشیده است و ببینی او را زاید، كم گردیده است. یعنی امتعه ی دنیا سریع الزوال و ناپایدار است، بر اهلش باقی نماند.

[صفحه 349]


صفحه 348، 349.








    1. ن: و چون در خلق.
    2. النساء / 79.